روانشناسی

مطالبی در باره روانشناسی

روانشناسی

مطالبی در باره روانشناسی

اهمیت فکر در زندگی

اکثریت قریب به اتفاق مردم معمولا نمیدانند که در ذهنشان چه میگذرد و از این مهم تر حتی نمیدانند که این افکار چه تأثیری میتواند بر روی آنها و محیط اطرافشان داشته باشد.

اندیشه چیست؟

افکار نشان میدهند شما چه فردی هستید.

نماینده احساسات درونی شما هستند.

بازتاب دهنده ضمیر نا خود آگاه شما هستند.

زبان گذشته شما میباشند.

زمانی که چیزی را با هشیاری احساس میکنیم، ذهن ما آنرا به قطعات معنا دار زبانی تبدیل میکند که میتوان به این قطعات، عبارت اندیشه را اطلاق کرد. این قطعات زبانی در ذهن ما شناور میشوند و با واژه ی فکر ما آنها را بر چسب میزنیم.

...

یکی از گام هایی که میتواند هر فرد را در زندگی خود به سوی شادکامی و موفقیت سوق دهد، انعطاف پذیری ذهن اوست.خودتان این مورد را تجربه کرده اید.بدبخت ترین افراد کسانی هستند که همیشه به یک نظریه اشتباه می چسبند و حاضر نیستند به هیچ وجه از آن بگذرند.

افراد منفی معمولا دایره افکار محدودی دارند و مرتبا به دور یک حلقه تدافعی میگردند و یک دور تسلسل منفی برای خود ایجاد میکنند.آنها اغلب در مورد موقعیت، افرادی که اطرافشان هستند، خودشان و به طور کلی همه چیز منفی صحبت میکنند. آنها همان حرف های تکراری شان را بار ها و بار ها تکرار میکنند. آنها انگشتشان را آماده نگه داشته اند تا بطور مداوم اطرافیانشان را مقصر کارهای خودشان کنند و فراموش میکنند که مسؤل تمام وقایعی هستند که برایشان اتفاق می افتد. بعد تعجب هم میکنند که چرا همیشه ناراحت هستند.

البته منظور من این نیست که بر روی احساسات خود در پوش بگذارید. احساسات یک مرحله عمیق تر از احساسات هستند. به هر حال اگر احساس بدی داشته باشید باز هم به طور عمیق تری نوعی حس منفی به شما دست میدهد و باعث ایجاد منفی گرایی در درون شما میشود اما به نظر میرسد که بیشتر اوقات افراد هیچ گونه کنترلی بر روی احساسات آنی خود ندارند. با خواندن این مقاله یاد میگیرید که تا آنجایی که بخواهید میتوانید افکار خود را کنترل کنید.

بیشتر دانشمندان بر این باور اند که به هر چیزی که فکر میکنید و بر روی آن تمرکز میکنید، برایتان اتفاق می افتد و به حقیقت میپیوندد،اندیشه پس از مدتی به عینیت بدل میشود .برای بدست آوردن چیز های بهتر، باید طرز تفکر خود را تغییر دهید.

یکی دیگر از موارد مهمی که در این زمینه باید به آن توجه داشته باشید، قانون وجود چرخه در طبیعت است. به این ترتیب که افکار منفی ، باعث ایجاد احساسات منفی میشوند، پیرو آن اعمال منفی از فرد سر میزند، این امر سبب ایجاد شرایط منفی در وضعیت زندگی فرد میشود و همین امر مجددا سبب ایجاد افکار منفی تری در ذهن فرد مورد نظر میشود.

البته خبر خوشحال کننده این است که چرخه فوق الذکر در مورد افکار مثبت تیز مصداق دارد.از هر دو طرف میتوان به قضیه نگاه کرد. به هر حال ابزاری است که کائنات در اختیار ما قرار داده و این به خود ما بستگی دارد که چگونه از آن استفاده کنیم.

با یک مثال دیگر میتوانیم موضوع را روشن تر کنیم. تصور کنید که این چرخه یک برکه است. گاهی اوقات ، مثلا زمانی که در یک خواب راحت و عمیق هستید، برکه شما زلال و صاف است. زمانیکه با زخم ها آسیب های احساسی مواجه میشوید، در برکه شما گرداب  به وجود آمده و افکار منفی در آن غوطه ور میشوند. افکار خود آگاه شما سطح این برکه را می پوشاند و احساسات تان عمق آنرا تشکیل میدهند. هر گونه تغییر در اعماق برکه میتواند بر روی آب های سطحی تأثیر گذار واقع شود و هر گونه تلاطم در آبها ی سطحی بر روی آب های پایین تر نیز تأثیر می گذارد.

اما جریان کلی که برای بیشتر افراد اتفاق می افتد به این شرح است : یک نفر تصمیم میگیرد که دامنه افکار و به طور کلی زندگی خود را مثبت کند. اما باز هم احساس خوبی به او دست نمیدهد. مسئله ای که در این مرحله اتفاق می افتد، صرفا به این شکل است که چون فرد در مراحل ابتدایی تغییرات درونی قرار دارد ممکن است دچار تضاد هایی شود. چون یک سری تغییرات از سطح به عمق تحمیل میشود، اعماق وجود فرد سعی میکند تا نوعی مخالفت را اعمال کند و عنان امور را بدست گیرد .به همین دلیل میتوان اظهار داشت که مراحل ابتدایی از اهمیت بیشتری بر خوردار میباشند.

شاید در نگاه اول انجام دادن این کار کمی دشوار به نظر برسد، اما اینطو نیست؛ فقط کمی زمان میخواهید و قدری تعهد بیشتر. در ابتدا نوعی فیلتر وجود دارد که اجازه نمیدهد افکار مثبت به سطوح درونی تر نفوذ کنند به همین دلیل روند تغییر فرد زمان بیشتری را نیازمند است.

زمانی که روی افکار مثبت پا فشار ی کنید، سطوح زیرین ابتدا آرام شده،متوقف میشوند و نهایتا با خواسته شما تغییر پیدا میکنند. از آن به بعد میتوانید شاهد احساسات مثبت خود باشید.

در این موقعیت شما نه تنها خوب فکر میکنید بلکه احساس خوبی هم به شما دست میدهد و زمانی هم که یک ایده منفی به ذهن شما راه پیدا میکند به سرعت راه خروج خود را پیدا میکند و تأثیرکمتری بر روی شما میگذارد.

اما به راستی چرا باید یک چنین کاری را انجام دهید؟چرا باید مراقب فکر کردن خود باشید؟چرا باید شیوه اندیشیدن خود را تغییر دهید؟خب اگر بخواهم خیلی راحت پاسخ شما را بدهم، باید بگویم که آیا دوست دارید خوشحال باشید؟

چگونه میتوانید خوشحال باشید در حالیکه هر لحظه یک فکر منفی به سوی ذهن شما روانه میگردد؟ آیا درحالیکه افکار منفی، سرزنش گر و ناراحت کننده کنترل ذهن شما را به دست میگیرد، میتوان انتظار شادکامی داشت؟

میخواهید خوشحال باشید؟

طرز تفکر خود را تغییر دهید.!

در نهایت باید بگویم که اگر میخواهید دایره افکار خود را تغییر بدهید، ابتدا باید نوع نگرش خود را قبول کنید و تعیین کنید که آیا فرد منفی گرایی هستید یا خیر؛ اما هیچ گاه نباید اجازه دهید که احساس گناه به شما دست بدهد. اگر احساس گناه داشته باشید، هیچ گاه نمیتوانید از افکار منفی خود دست بردارید و به مثبت اندیشی برسید.

چیزی که باید به خودتان بگویید این است :«در حال حاضر، من درحال تفکر به یک مسئله منفی هستم و نباید مسؤلیت افکار خود را به گردن دیگران بیندازم. من اینطوری فکر میکنم چون تا این لحظه نمیدانستم که حق انتخاب دارم، قبول میکنم که در حال منفی گرایی هستم و همین حالا موضع خود را به سوی مثبت اندیشی تغییر میدهم.»

 

دکتر جعفر دارابی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد